این نیز بگذرد
در زمان های قدیم، پادشاهی را نگینی بود خوش تراش و گرانبها. روزی برآن شد تا نوشته ای درخور و شایسته اما کوتاه و رسا بر روی آن حَک کند که با هر بار خواندن آن، در موسم شادی و سرور از خود بی خود نشود و به وقت بلا و سختی آشفته نگردد. نخست با رایزنانِ (مشاوران) خود رای زد (مشورت کرد) . نظرات متعددی را شنید اما هیچکدام، آنچه که او در طلبش بود، نبود.