loading...
آسمانی ها
حسین بازدید : 47 سه شنبه 05 اسفند 1393 نظرات (0)

آمده است که ...

روزی حضرت روح الله می گذشت. ابلهی با وی دچار شد و از حضرت عیسی(ع) سخنی پرسید ؛ بر سبیل تلطّف (با مهربانی) جوابش باز داد و آن شخص مسلّم نداشت (قبول نکرد) و آغاز عربده و سفاهت (کم عقلی) نهاد.

چندان که او نفرین می کرد، عیسی تحسین می نمود ... عزیزی بدان جا رسید ؛ گفت:((ای روح الله، چرا زبون این ناکس شده ای (چرا در برابر ای انسان نادان خود را کوچک می کنی؟) و هر چند او قهر می کند (و هر چند او خشمگینانه رفتار می کند.) ، تو لطف می فرمایی و با آن که او جور و جفا (ستم) پیش می برد، تو مهر و وفا بیش می نمایی؟)) عیسی گفت:(ای رفیق، موافقِ کلّ اناءٍ یترشّح بما فیه، از کوزه همان برون تراود که در اوست ؛ از او آن وصف می زاید و از من این صورت می آید.

من از وی در غضب نمی شوم و او از من صاحب ادب می شود. من از سخن او جاهل نمی گردم و او از خُلق و خوی من عاقل می گردد.) _____________________________________________________________________________________________________________ منبع: اخلاق محسنی .·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·.

 

آمده است که ...

شخصی در روزگار قحط و تنگی نزد رسول آمد. عَلَیهِ اَفضَلَ الصّلوات (برترین درودها بر او باد.) .

کس به حجره ها فرستاد و پرسید که نزد شما هیچ طعام هست؟ همه گفتند:(به حقِّ خدای که تو را به رسالت به خلق فرستاد که نزد ما جز آب نیست.) رسول - علیه السّلام - اصحاب را گفت:(کیست که امشب او را مهمان کند که رحمت خدا بر او باد؟) مردی از انصار گفت:(من او را مهمان می کنم، یا رسول الله.) و او را به خانه آورد و زن را گفت:(این مهمان رسول است.

او را گرامی دار و هیچ چیز از او ذخیره مگذار.) زن گفت:((پیش ما جز قوتِ (غذا) کودکان نیست.)) گفت:(برخیز و کودکان را به تعلّل (بهانه جویی) و بهانه از قوت خویش مشغول گردان تا در خواب روند و چیزی نخورند.

بعد از آن چراغ برافروز و آن چه هست پیش مهمان آور ؛ چون به خوردن مشغول شود، برخیز که اصلاح چراغ می کنم (چراغ را درست می کنم.) و چراغ را در اصلاح کردن بِکُش (خاموش کن.) و بیا تا زبان را می خاییم (می جویم) و دهان را می جنبانیم، چنان که او پندارد که ما می خوریم، تا سیر گردد.))

زن برخاست و طفلان را به بهانه در خواب کرد و فرمان شوهر به جای آورد و مهمان گمان چنان برد که ایشان با او می خورند. تا سیر بخورد و ایشان گرسنه خفتند.

بامداد چون پیش رسول آمدند، به روی ایشان نظر کرد و تبسّم نمود و فرمود که:((حق تعالی دوش از فُلان و فُلانه تعجب کرد و این آیه فرود آمد که:(وَیُؤثِروُنَ عَلی اَنفُسِهِم وَ لَو کان بِهِم خَصاصَةً) (و آنان را، هر چند خود نیازمند باشند، برخود برمی گزینند.) (سورۀ حشر آیۀ 9) .)) _____________________________________________________________________________________________________________ منبع: تحفة الإخوان .·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·..·˙·.

 

آمده است که ...

شیخ الشیّوخ شِبلی - رحمه الله - در مسجد رفت که دو رکعت نماز کند و زمانی بیاساید. اَندر آن مسجد، کودکان به کتّاب (مکتب ها) بودند و وقت نان خوردن کودکان بود.

نان همی خوردند. به اتفاق دو کودک نزدیک شِبلی - رحمه الله - نشسته بودند : یکی پسر منعمی (ثروتمند) بود و دیگری پسر درویشی (فقیر) و در زنبیل این پسر منعم مگر پاره ای حلوا بود و در زنبیل این پسر درویش نان خشک بود.

پاره ای این پسر منعم حلوا همی خورد و این پسرک درویش از او همی خواست.

آن کودک این را همی گفت:((اگر خواهی که پاره ای [حلوا] به تو دهم، تو سگ من باش.))

و او گفتی:(من سگ توام.) پسر منعم گفت:(پس بانگ سگ کن.) آن بی چاره بانگ سگ بکردی (سر می داد) ؛ وی پاره ای حلوا بدو (به او) دادی (می داد) .

باز دیگر باره بانگ دیگر بکردی و پاره ای دیگر بِسِتَدی. همچنین بانگ همی کرد و حلوا همی سِتَد. شبلی در ایشان همی نگریست و می گریست.

مریدان پرسیدند که:(ای شیخ، چه رسیدَت (تو را چه شده است.)که گریان شدی؟) گفت:(نگه (نگاه) کنید که قانعی (قانع بودن) و طامعی (طمع داشتن) به مردم چه رساند.

اگر چنان بودی که آن کودک بدان نان تهی قناعت کردی و طمع از حلوای او برداشتی، وی را سگِ همچون خویشتنی نبایستی بود.) _____________________________________________________________________________________________________________ منبع: قابوس نامه

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
پیامبر اکرم(ص) می فرمایند: آنچه را که برای خود می پسندی، برای دیگران نیز، بپسند. ❁منتظر نظرات خوب و سازندتون هستم❁
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    به نظر شما مطالب وبلاگ در چه سطحي است؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 49
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 13
  • تعداد اعضا : 3
  • آی پی امروز : 25
  • آی پی دیروز : 4
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 5
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 30
  • بازدید سال : 1,619
  • بازدید کلی : 26,004
  • کدهای اختصاصی
    ★☆★☆★☆★☆★☆★☆★☆★